۱۳۸۸ تیر ۹, سه‌شنبه

به کجا چنین شتابان(2)م

مقالاتی که در این وبلاگ نوشته میشود در واقع تحلیلی است از اتفاقاتی که طی هفته های اخیر افتاده و بررسی روشهای برون رفت از وضعیت موجود از نظر نگارنده ، در این مقالات سعی میشود راهکارهائی عملی و موثر برای ادامه مبارزات حق طلبانه ارائه شود ، راهکارهائی که با نهادینه کردن خواسته ها وبالا بردن اطلاعات و ایجاد درک صحیح از شرایط به آینده ای روشن چشم دوخته است . مطالب را جدی گرفته و برای بهبود مقالات مرا یاری کنید.
واقعیت این است که مهمترین دلیل کم شدن اعتراضات به انتخابات اخیر خصوصاً در شهرهای دیگر نهادینه نشدن خواسته ها و لزوم بیان اعتراض است . اگر کمی واقع بینانه به اطرافمان نگاهی بیندازیم متوجه میشویم که اقشار مختلف جامعه به دلایل گوناگون خود را از این ماجرا کنار کشیده اند و اکثر قریب به اتفاق معترضان متعلق به قشر متوسط جامعه هستند و به همین دلیل است که در هیچ کجای کشور دامنه اعتراضات به اندازه تهران نبوده ، واقعیت این است که فاجعه ی اجتماعی که سالهاست جامعه شناسان در مورد آن هشدار میدهند به وقوع پیوسته و ما شاهد تحقق ان هستیم ، آن فاجعه چیزی نیست جز از بین رفتن قشر متوسط جامعه و سقوط اکثریت به طبقات پائینتر اجتماعی و فرهنگی . حال کمی به بررسی دلایل عدم مشارکت میپردازیم .
مهمترین دلیل عدم مشارکت ترس است . مردمی که هیچ پنداری از آینده ی تاریکی که در انتظارشان است ندارند قطعاً خانه نشینی را کم خطرتر از آینده ی مبهمی میدانند که به شدت دردناک و تاریک است .شاید به طور خلاصه بتوان گفت این همان جهل است که باعث ترس میشود . کمی مطالعه در تاریخ معاصر به روشنی راهکارها را به ما نشان میدهد یادمان نرود که در انقلاب 57 چه اقشاری در اعتراضات شرکت داشتند و چرا ، در جریان انقلاب اسلامی مهمترین عامل پیروزی انقلاب فعالیتهای مداوم و موثر معترضین بود در لایه های مختلف جامعه . تکثیر و پخش اطلاعیه ها ، تشویق اقشار مختلف به مطالعه ی کتابهای ممنوعه ، جلسات توجیهی برای اقشار کم درامد ودارای تحصیلات پائینتر ، بحثهای محدود خیابانی و تبلیغات بر علیه عاملان حکومتی ، روشنگری روحانیان و دیگر روشنفکران در لایه هائی که در آن نفوذ داشتند و اطلاع رسانیهای گسترده "علی رغم نبود امکانات" باعث شد که تعداد بیشتری از مردم متوجه اتفاقات بشوند و اهمیت و لزوم تغییر را درک کنند و هنگامی که مثلاً یک مغازه دار ، یک کارمند،یک ارتشی،یک استاد دانشگاه ،یک جوان ، یک کشاورز متوجه همسوئی خود با دیگران شدند به هنگام خیزش اجتماعی به توان خود اعتماد کردند و راه را بی بازگشت تلقی کرده و به حرکت درآمدند ، ارتشیان چون به عمق نفوذ حرکت آگاه بودند میدانستند که پدر ، مادر ، خواهر و برادرهایشان نیز طرز فکری مشابه مردمی که در خیابان هستند دارند و همین باعث ناتوانی انان در سرکوب همفکرانشان شد ، از طرفی به دلیل نفوذ و عمق حرکت امیدواری برای پیروزی افزایش یافته و با اعتماد به این قدرت بدون ترس از عاقبت کار از فرمانها سرپیچی کرده و به مردم پیوستند . حال به شرایط امروز نگاهی بیندازید. در هفته ی اول اعتراضات به دلیل امنیت نسبی تعداد زیادی از قشر متوسط جامعه حرکت کردند در حالی که تعداد بسیار زیاد دیگری که پشت پنجره های خانه و مغازه ی خود ایستاده بودند یا از ترس صدایشان در نیامد یا اصولاً از میزان اهمیت اتفاقات بی خبر بودند "و هستند" برخی از این افراد آن جمعیت را آدمهائی بی کار و دل خوشی میدانستند که الکی مشغول شلوغ کردن بودند و خیلی خلاصه میگفتند (دلشون خوشه)، به جای همراهی تنها تماشاگرانی بی فکر بودند "و هستند" چرا ؟ چون نمیدانند چرا باید این اعتراضات ادامه پیدا کند ، چون نمیدانند که در انتها قرار است چه اتفاقی بیفتد ، چون تفاوت بین این و آن را نمیدانند،چون همه ی ما معترضان فقط مشغول اعتراض کردن بودیم و به همفکرانمان آفرین میگفتیم و اقشار کم درامد را فراموش کرده بودیم ، چون فکر میکردیم ما به تنهائی میتوانیم به جای 50 یا 60 میلیون ناراضی فریاد بزنیم و حق همه ی ایران را در همین تهران بگیریم ، این در حالی است که از شهرستانها همچنان صدای ترس از شناسائی شدن می آید و در انجا نیز عمده ی معترضان دانشگاهیان و طبقه ی محدود متوسط هستند که به سادگی و با خشونت سرکوب شدند .فراموش نکنید که تمامی کسانی که به میرحسین ، کروبی ، رضائی یا حتی احمدی نژاد رای دادند تحصیلکرده ، تحلیلگر یا مبارز نیستند . بسیاری از آنان فقط رای دادند به امید تغییر اما از عمق فاجعه کاملاً بی اطلاعند و همین مساله باعث شد به جای پایداری ، از ترس شناسائی شدن، اخراج شدن، کتک خوردن یا به دردسر افتادن در خانه بنشینند و ببینند چه خواهد شد . چرا؟ چون ما کم کاری کردیم ، چون بسیاری از بسیجیانی که با کلاه و سپر و باتوم از اطراف شهر یا از نقاط آرام و محروم شهر آورده شده اند واقعاً فکر میکنند کسانی که در خیابانند اغتشاشگرند ، نمیدانند که حقیقت اعتراضات چیست (بنده خودم با چند نفر از اینها صحبت کردم از بسیجی گرفته تا نیروی ضد شورش) . چون ما از روشن ساختن افکار دیگران یا عاجز بودیم یا اقدامی عملی و موثر نکردیم ،
ادامه دارد ...

۱۳۸۸ تیر ۵, جمعه

به کجا چنین شتابان ؟(1)م

اوضاع حساس است،بازار شایعه گرم،همه مشغول فشار افکارشان هستند که چه میشود؟چه کنیم؟فردا کجا؟
همه بی صبرانه درانتظار پیامی،کلامی،چیزی... یا اطاقها،خیابانها و میدانها را قدم میزنیم وکتک میخوریم یا با تمام وجود زل زده ایم به این صفحه ی نورانی
اما واقعاً به کجا چنین شتابان؟میخواهیم انقلاب کنیم؟رایمون رو پس بگیریم؟ در مقابل ظالم بایستیم؟ این کاملاً درست است. این خواسته ی ماست ، به آن متعهدیم و در راهش پایدار .نه تنها برای خود که برای پدرانمان،مادرانمان، فرزندانمان، خواهر و بردارانمان و وطنمان.
بیائید قبل ازهرچیز به برخی امور فکر کنیم،یادمان نرود بیگدار به آب نباید زد.
ما چرا این کار را میکنیم؟همفکران ما چه کسانی هستند؟ازچه قشری هستند؟چه دیدگاهی دارند؟
حالا بیائید کمی زاویه ی دیدمان را تغییر دهیم. همینطور که در خیابانها قدم میزنیم نگاهی به آدمها بکنیم.به محلات مختلفی در همین تهران سر بزنیم.به تهران پارس،سعادت آباد،ستارخان،امام حسین،جیحون،پیروزی،بازار،شوش،دولت آباد،یافت آباد،اسلام شهر،شهر ری ،ورامین،رودهن و...
چه می بینید؟ به نظر شما آنها چه می بینند ؟به چه فکر میکنند ؟ اصولاً در جریان اتفاقات هستند؟
تا نوشته بعدی خواهش میکنم این سوالات را جدی بگیرید و به آنها بیاندیشید